به نام او که همگان چشم به رحمت او دارند
معبودمان الله است.ناممان ایرانی ست.مذهبمان اسلام است. رسالیمان قرآن است.لقبمان شیعه علی است.موعودمان مهدی فاطمه (س) . چه انتسابهای عظیمی.اما آیا به واقع چنین است.از خود می پرسم: آیا به جز الله معبود دیگری ندارم.آیا همه حال از او فرمان می برم یا اینکه دنیایم، احساسم، غرورم، کبرم، حسادتم و هزاران هزار نیروی دیگر مرا با خود همراه کرده اند.
ایرانی. اهل ایران. کشور تمدن های چند هزار ساله. کشور اراده های راسخ. مهد علوم گوناگون. پس چگونه اراده هایمان سست شد. چگونه بعضی هامان در هجوم نابرابری ها و نامردمی ها ساکت نشسته ایم و حتی به خشم هم نیامده ایم.
آیا اگر مسلمانم همه حال تسلیم اویم یا تسلیم خواهشهای نفسانیم. چه بسا که گاه گاهی غرورم وعقل تکامل نیافته ام در تسلیم همه جانبه ام تردید به راه انداخته اند و در این حال برای رفع تردیدم به کجا پناه برده ام. آیا به سراغ رساله ام رفته ام.
شیعه علی. شرم دارم از اینکه خود را پیرو علی بدانم وحتی یک بار هم فرامینش را در نهج البلاغه نخوانده باشم و به جایش به ده ها کتاب افراد بیگانه استناد جسته ام.
وچه انتظار عجیبی. نشسته ایم و گفته ایم خدا کند که بیایی. کجای قول من و فعل من به منتظر می ماند. حتی از کمیل و ندبه اش نیز دریغ کرده ام. پس من کجا لایق این انتسابهایم. چگونه با این ها خودم را به جهانیان معرفی می کنم. آه که شرمسارم.